به کلینیک خدا رفتم تاچکاپ همیشگیم را انجام دهم .......
فهمیدم که بیمارم......
دماسنج درجه ی اضطراب را نشان میداد......
فشارخونم نشان میداد که لطافتم پایین آمده....
سرخرگهای قلبم مسدود شده بود و انها دیگر نمیتوانستند خون به قلب خالیم برسانند
به چندین گذرگه مهربانی نیاز داشتم زیرا بخل و کینه راه های ورود عشق را بسته بودند
به بیماری نزدیک بینی هم دچارشده بودم چون نمیتوانستم از اشتباهات اطرافیانم فراترببینم
فهمیدم که چند شکستگی دارم زیرا سبک سری مرا به زمین زده بود....
وخدای مهربانم..
به من مشاوره ی رایگان داد....
به شکرانه اش تصمیم گرفتم تنها داروهای اورا مصرف کنم
یه لیوان دوستی.....
یه جرعه عشق...
یه کپسول امید......
امیدوارم خدا نعمتهایش را برشما سرازیر کن....
لبخندی شیرین به ازای هر اه
بارانی زیبا به ازای هر طوفان
لبخندی شیرین به ازای هر مشکل
نغمه ای شیرین به ازای هر قلب شکستگی
و..
اجابتی نزدیک برای دعا...
نظرات شما عزیزان:
|